مؤمن عاشق، كه به خلق علاقمند است، نمىتواند شاهد از دست رفتن خلق باشد و آرام بنشيند. سازشگرى و بىتفاوتى، با ايمان و عشق حق و با توحيد؛ يعنى تنها خدا را دوست داشتن و او را معشوق گرفتن، نمىسازد. تنها يک راه مىماند و آن هم مبارزه، آن هم نه با معلولها، بلكه با علتها؛ و براى همچنين مبارزهاى گسترده و عميق، بايد كوشيد و آماده شد. [استاد علی صفایی حائری؛ کتاب فقر؛ صفحه ۴۵]